۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

نقدی سربسته بر بسته ای خیلی محرمانه به نام " سند ملی آموزش و پرورش " !!



خداحافظی با 3 ماه تعطیلی

اخیرا دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش در مصاحبه ای با خبر آنلاین جزییات جدیدی از سند ملی آموزش و پرورش را مطرح کرده است .

بر اساس این سند، مقاطع تحصیلی تغییر می یابد و تعطیلات تابستانی، در طول سال توزیع می شوند.

ادغام مدارس استثنایی و استعدادهای درخشان در مدارس عادی، کاهش رشته های کاردانش و اصلاح شیوه های جذب معلم، از دیگر الزامات اجرایی پیش بینی شده در این سند است.


متن کامل را در پایین بخوانید ( 1 )

با این که نام این " بسته محرمانه " سند ملی آموزش و پرورش نام دارد اما می توان گفت که اکثریت قریب به اتفاق معلمان ، مردم و کارشناسان ( غیر دولتی ) از محتوای آن خبری ندارند و با این که بیش از 2 سال از آغاز تدوین این سند می گذرد اما مسئولان همچنان ترجیح می دهند که با اطلاع رسانی قطره ای ، افکار عمومی را در بی خبری نگاه دارند !

البته جزییاتی قبلا به صورت جسته و گریخته در مورد " سند ملی آموزش و پرورش " منتشر گردیده است . مسائلی نظیر تقسیم دوره آموزش در مدارس به دو دوره 6 ساله ، رسمی شدن دوره پیش دبستانی ، تغییر نظام ارزشیابی که البته از دوره دبستان آغاز شده است و... از مهم ترین نکات مطرح شده در گفته های اخیر مسئولان است .

عدم انتشار پیش نویس و یا جزییات این سند موید این موضوع است که مسئولان از نقد و ارزیابی عملکرد گریزان و هراسانند و احتمالا ترجیح می دهند که پس از تصویب نهایی بدنه آموزش و پرورش و افکار عمومی را در برابر" یک عمل انجام شده " قرار دهند !

هرچند اعلام قبلی وزیر آموزش و پرورش مبنی بر حذف دوره راهنمایی موجی از مخالفت عمومی را برانگیخت اما سرانجام وزیر این دولت مجبور به عقب نشینی و پس گرفتن حرف های خود شد !

شاید مسئولان و سیاست گزاران پشت درهای بسته و نگران از آن چه در این 2 سال رشته کرده اند مصلحت را در این دیده اند که به آرامی و تدریجا افکار عمومی را تست کنند تا مبادا کل این سند زیر سوال برود !

به نقل از جام جم آنلاین ، دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش پشتوانه این سند را نظر و تصمیم بیش از 550 نفر کارشناس دانسته است ؛ حال اگر این سند چنین ریشه ای دارد پس عدم انتشار آن در عموم نشان از چیست ؟

در عین حال آقای نوید ادهم از رسانه ها انتظار دارد که برای سندی که تاکنون آن را ندیده اند زمینه سازی و بستر سازی کنند ! ( منبع : جام جم آنلاین - 28/10/ 1388

حال باید به صورت جدی این پرسش را مطرح کرد که درصد موفقیت این سند که متصف به صفت " ملی " شده است تا چه میزان است ؟

اگر قرار باشد بر طبق این سند سه ماه تعطیلی تابستان را تعطیل کرده و قمستی از آن را در بین فصول سال توزیع کنیم در وهله اول وضعیت حقوق و مزایای معلمان چگونه خواهد شد ؟

این یک واقعیت است که علی رغم تبلیغات فراوان و وسیعی که قبل از انتخابات دهم ریاست جمهوری در مورد اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری صورت گرفت تاکنون این قانون به صورت کامل برای فرهنگیان اجرا نشده است !

تنها چیزی که از این تبلیغات عاید معلمان شد افزایش درصد اندکی حتی پایین تر از نرخ مشخص شده در برنامه چهارم توسعه بود که در میانه " تورم و گرانی " به کلی رنگ باخت !


به عنوان مثال ، آیا طبق بند 7 ماده 68 مبالغی نظیر هزینه سفر ، نوبت کاری و یا سختی کار در فصلی مانند تابستان و... تعلق خواهد گرفت ؟

آیا اگر قرار باشد دانش آموزان در فصل تابستان در مدارس حضور یابند امکانات متناسب با شرایط آب و هوایی در مدارس برقرار خواهد بود ؟

بسیاری از مدارس ما صرف نظر از برخی فاکتورهای ایمنی ، هنوز سیستم گرمایشی و یا سرمایشی مشخص و یا استانداردی ندارند !

چگونه دبیر شورای عالی آموزش و پرورش با قطعیت از حذف تعطیلات تابستانی سخن می گوید در حالی که پس از گذشت 5 ماه از آغاز سال تحصیلی هنوز سرانه دانش آموزی مدارس پرداخت نشده است !


آیا قرار است مدارس با کدام اعتبارات اداره شوند ؟

آیا دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش به نظر سنجی از بدنه آموزش و پرورش پرداخته اند و یا این که مطابق با طبیعت " ستاد نشینان " مدارس را ماشین اجرای بخشنامه فرض کرده اند !


بدون همراهی و یا پذیرش و توجیه بدنه هر طرح و یا برنامه ای در آموزش و پرورش محکوم به شکست خواهد بود ...


( 1 )

خداحافظی با 3 ماه تعطیلی

جامعه > آموزش - سند ملی آموزش و پرورش پس از سال ها جلسه و تحلیل، دارد به متنی نهایی تبدیل می شود. بر اساس این سند، مقاطع تحصیلی تغییر می یابد و تعطیلات تابستانی، در طول سال توزیع می شوند.

ادغام مدارس استثنایی و استعدادهای درخشان در مدارس عادی، کاهش رشته های کاردانش و اصلاح شیوه های جذب معلم، از دیگر الزامات اجرایی پیش بینی شده در این سند است. برای بررسی دقیق تر این سند و اهداف و چالش های آن به سراغ مهندس مهدی نوید ادهم، دبیر کل شورایعالی آموزش و پرورش و یکی از عوامل موثر در تدوین سند ملی تحول آموزش و پرورش رفتیم

آقای نوید ادهم! مصاحبه مان راجع به تغییر ساختار نظام آموزشی است و اتفاقاتی که قرار است در آینده ای نزدیک یا دور بیافتد. حالا قرار است که این اتفاقات در آینده نزدیک باشد یا دور؟

در مورد زمان اجرایش هنوز بحث نشده است و جزء موضوعاتی است که در دستور کار شورای عالی است که تصمیم گیری شود.


شورای عالی بر چه مبنایی زمان تغییر ساختار را تعیین خواهد کرد و فکر می کنید این زمان، بر کارآمد بودن این تغییرات چه تاثیری دارد؟

اجازه دهید من ابتدا یک تصویر کلی از سند فرادست این تغییرات یعنی سند می تحول آموزش و پرورش ارایه کنم. بر اساس مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش ما مسئول شدیم که طرحی برای تحول راهبردی آموزش و پرورش تدوین کنیم. تدوین این طرح مقارن شد با الزام قانونی که همه دستگاه ها پیدا کردند که ذیل سند چشم انداز بیست ساله کشور، سند راهبردی خودشان را تعیین کنند لذا ما این فرصت را مغتنم شمردیم و وارد این میدان شدیم و جمعی از متخصصان و صاحب نظران تعلیم و تربیت درصدد برآمدند که سند تحول راهبردی آموزش و پرورش را تا بیست سال آینده تولید کنند که خوشبختانه این کار امروزه انجام شده و تحت عنوان بسته سند ملی تحول آموزش و پرورش آماده است که بخش هایی از آن در شورای عالی آموزش و پرورش، مجلس شورای اسلامی یا شورای عالی انقلاب فرهنگی در دستور کار و بررسی و انشاالله تصویب است. یکی از بحثهای جدی که ما در این زمینه داشتیم و داریم ، تاکید مقام معظم رهبری بود مبنی بر اینکه این آموزش پرورش ما یک آموزش و پرورش وارداتی است و مبتنی بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی نیست و بر این مبنا طراحی و تدوین نشده است.

چون ما در کشورمان یک فلسفه مدون و مصوب در زمنیه تعلیم و تربیت نداشتیم لذا این موضوع را هم در دستور کار قرار دادیم و با یک تلاش بسیار گسترده و عمیق سعی کردیم با الهام از مبانی نظری که بیشتر هم ناظر به فلسفه صدرایی است و با تاکید بر آیات و روایات و یافته های علمی، تحقیقی، پژوهشی و روانشناسی در ابعاد مختلف بتوانیم فلسفه ای را متناسب با اهداف بلند تربیت دینی طراحی کنیم که این مجموعه هم امروزه خوشبختانه آماده است و بسیاری از صاحبنظران کشور این را دیده اند، بررسی کرده اند و اعلام نظر کرده اند. مجموعه اینها آن چیزی است که تحت عنوان بسته سند ملی آموزش پرورش از آن نام می بریم.

این منشا یک تحول بنیادی است و این تحول همه ابعاد آموزش و پرورش را دربرمی گیرد؛ هم مبانی نظری و هم مولفه های راهبردی و عملیاتی که راجع به معلم، روش تدریس، محتوای آموزشی، اهداف و رویکردها، ساختار، شیوه های ارزشیابی، مدیریت آموزشی حتی فضای فیزیکی بحث هایی را در این سند کرده ایم که یکی از اجزای کوچکش تغییر ساختار دوره های تحصیلی است. بنابراین اگر قرار باشد روزی تحول آموزش و پرورش را آغاز کنیم همه این مجموعه با هم باید دستخوش تغییر شود تا بتوانیم یک آموزش و پرورش کارآمد و اثربخش و مطلوب داشته باشیم.

به نظر شما کمی دیر نشده است؟ به دلیل اینکه ما پنج سال از این بیست سالی را پشت سر گذاشته ایم و در واقع در این دوره زمانی، به جای طی مسیر، در حال تدوین سند چشم انداز بیست ساله آموزش و پرورش بودیم. امیدوار هستید که این تعلل و گذشت زمان را در پانزده سال آینده بتوانیم جبران کنیم؟

به نظر من تغییر در آموزش پرورش یک امر مستمر و بطئی است و همواره باید تحول در آموزش و پرورش اتفاق بیافتد حالا چه خرد چه کلان. دلیلش این است که نهاد آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد فرهنگی و تربیتی، رسالت دارد تحولات محیطی را متناسب سازی کند و در اختیار کودک و نوجوان قرار بدهد و آنها را برای زندگی کردن در دنیای امروز و فردا آماده کند. چون تحولات محیطی به خصوص در زمانه ما با سرعت و شدت جریان دارد، بنابراین انتقال این تحولات، انتقال آخرین یافته های علمی، آخرین تجربیات، آخرین یافته های پژوهشی به نسل جوان یک امر مستمر است. نماد مشخص این تغییرات را در تحولات تکنولوژیک می بینیم. ما تا آمدیم به بچه ها کامپیوتر یاد دهیم و فرآیند برنامه ریزی را طی کنیم و بچه ها را با پی سی آشنا کنیم کامپیوتر پنتیوم 4 به بازار آمد. تا آمدیم بچه ها را با این آشنا کنیم ورژن بعدیش آمد تا می آییم با یک نرم افزار آشنا کنیم نسخه بعدی وارد بازار می شود. همیشه باید این تغییرات انجام شود در عین حال من این یادآوری را قبول دارم که دست اندرکاران و مدیران و برنامه ریزان باید تلاش کنند که زمان را از دست ندهند.

در واقع شما معتقدید که تکنولوژی از نظام اداری آموزش و پرورش جلو می زند.

بله. در تمام دنیا الان این بحث است. نظام های آموزشی نه فقط در کشور ما بلکه در تمام کشورهای دنیا معمولا از تحولات تکنولوژیک عقب تر هستند؛ چون تغییر در نظام های آموزشی زمان بر است اما سرعت تغییرات تکنولوژیک بالا است به همین دلیل امروز اصلا در فرآیند آموزش با تغییرات جدی روبه رو شدیم. یک روزی می گفتند که بچه ها را به مدرسه می فرستیم بعد هم به دبیرستان و هنرستان و ... حتی دانشگاه ابتدا آموزش ببینند و بعد وارد بازار کار بشوند یعنی ابتدا یک دوره دوازده یا شانزده ساله آموزش را طی می کردند سپس با توانمندی های لازم و صلاحیت ها وارد بازار کار می شدند. آموزش ها هم عمدتا جنبه نظری داشت. مثلا آموزش های فنی و حرفه ای را از تجزیه و تحلیل شغل، کار آغاز می کردیم.

یک نیازسنجی می کردیم که بازار کار و اشتغال به چه مهارت ها و توانمندی هایی نیاز دارد؛ آن مشاغل را احیاء می کردیم؛ می آوردیم تجزیه و تحلیل می کردیم می گفتیم چه مهارت هایی را باید در کتاب درسی در مدرسه به بچه ها یاد بدهیم که وقتی از آن سیستم آمد بیرون، بتواند در آن شغل فعال شود و بتواند آن کار را انجام بدهد. شعار کلی ما این بود که ابتدا آموزش سپس کار. امروزه به دلیل تحولات بسیار سریع و جدی که در بازار کار و اشتغال به وجود می آید دیگر نمی شود گفت اول آموزش سپس کار. الان باید بگوییم آموزش حین کار و کار حین آموزش. یک سری آموزش های پایه را ما بدهیم اما آموزش های مقدار تخصصی تر که به بحث اشتغال می انجامد را همان زمان که طرف دارد کار می کند باید بیاموزد و همان زمان که دارد آموزش می بیند باید به میدان کار وارد شود. لذا اصلا چرخه آموزش به دلیل تحولات محیط دارد تغییر می کند.

همانطور که اشاره کردید تکنولوژی سرعت رشد شدیدی دارد و نظام اداری پشت سر آن حرکت می کند. فکر نمی کنید که آزاد سازی بیشتر بازار آموزش بتواند به ما کمک کند که این فاصله را کم کنیم؟ به عنوان مثال در طرح سند ملی تحول راهبردی، ادغام مدارس استعدادهای درخشان در مدارس عادی پیش بینی شده است در حالی که شاید بخش خصوصی تمایل داشته باشد مدارس ویژه ای را داشته باشد که از لحاظ محتوای آموزشی و روش ها خیلی جلوتر از سیستم موجود باشند. فکر می کنید اگر چنین اجازه ای را می دادید بهتر نبود؟

آموزشی که ما در آموزش و پرورش به بچه ها می دهیم یک نوع آموزش رسمی و عمومی است. یعنی همه شهروندان این مرز و بوم حداقلی از صلاحیت ها و شایستگی های لازم را باید کسب کنند و این رسالت دولت هست، هم از منظر مبانی اعتقادی و دینی ما و هم از منظر قانون اساسی و هم حقوق بشری که همه شهروندان باید آن قابلیت ها را کسب کنند. لذا نقش حاکمیت را نمی شود کمرنگ کرد و حاکمیت باید بتواند بچه ها را از نظر دانش، بینش، مهارت و ... به حدی برساند و ملتی را تربیت کند که توانایی ملت سازی و دولت سازی داشته باشند؛ وجه مشترک با هم داشته باشند؛ بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و یک زندگی خوب و خوشی را برای خودشان رقم بزنند. این رسالت را از دوش دولت نمی شود برداشت.

قانون اساسی ما هم این اجازه را نداده است و این رسالت اصلی دولت است. اما اجرای این آرمان و ماموریت و رسالت را می توان به بخش خصوصی سپرد. همچنان که شما الان شاهد هستید که ما به گونه های مختلف سعی کردیم از توانمندی بخش غیردولتی در فرآیند تعلیم و تربیت استفاده کنیم که نمونه اش مدارس غیردولتی ، مدارس هئیت امنایی و الگوهای مشابه است. اما اینکه بخواهیم همه چیز را واگذار کنیم و دولت هیچ نقشی نداشته باشد همچنان که در بخشی از اقتصاد و امثالهم اتفاق می افتد ، نه! این در دنیای تعلیم و تربیت به صلاح نیست.

کشورهایی هم که در دو سه دهه گذشته به سمت عدم تمرکز پیش رفتند، این روزها احساس می کنند که تجربه ناموفقی بود و الان دارند به وضعیت سابق برمی گردند. مثلا تاریخ یک کشور را باید به صورت متمرکز تدوین کرد و یک تعریف واحد از تاریخ ارائه داد. به ویژه در کشوری مثل کشور ما که اقوام زیادی وجود دارند و حساسیت های مختلفی بین فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها وجود دارد، نمی شود انواع و اقسام تعاریف را ارائه داد. شهروندان باید با یک وحدت ملی و با یک هویت ملی دور هم جمع شوند و آموزشهای لازم را ببینند.

یکسری موارد تابع سیاست های نظام است مثل همین نگاهی که به تاریخ وجود دارد ولی به لحاظ تکنولوژی آموزشی و دروسی که جنبه فنی و علوم پایه دارد، اینکه اختیار را بدهیم به برخی از مدارس که برنامه های جلوتری از این روند سرعت لاک پشتی مدارس دولتی داشته باشند و درواقع بتوانند پیشتاز باشند همچنان که در صدر شکل گیری نظام آموزشی، مدارس پیشتاز را داشتیم، چه ایرادی دارد؟ فکر می کنید سند تحول، راه را بر این موضوع نمی بندد؟

خیر. در سند تحول، با حفظ آن نخ تسبیح وحدت ملی و اصول وحدت آفرین که هویت ملی ما را مخدوش نکند در آنجا اختیاراتی داریم که نمونه اش را عرض کردم به مدارس غیردولتی و مدارس هئیت امنایی این اختیارات داده شده است. من سوال قبلی شما را به اینگونه هم می توانم پاسخ بدهم که زمان را چگونه ما میتوانیم تقلیل بدهیم که متناسب با این تحولات باشد؟ این تحولاتی را که ما پیش بینی کردیم تحت عنوان سند ملی، شروعش چون یک تحولات جدی را در سیستم می طلبد احتمالا زمان بر خواهد بود اما کاری که کردیم این که از روزی که آن را کلید زدیم گفتیم در کارهای جاریمان هم با نگاه تحولی، اقدام به تصمیم گیری و برنامه ریزی و اجرا کنیم.

به همین دلیل در این ایام که مشغول تدوین این سند ملی بودیم خیلی از طرح های تحولی اساسی را انجام دادیم بدون اینکه سروصدایی در سیستم ایجاد شود. مثلا شیوه ارزشیابی و امتحان گرفتن در مدارس را از روزی که این نظام به این شکل و شمایل ایجاد شد، متحول کردیم. تا دو سه سال پیش شیوه ارزشیابی کمی بود، ارزشیابی تراکمی بود یعنی ما با نمره بچه هایمان را می سنجیدیم هفده و بیست و پنج صدم که با هفده و نیم خیلی فرق داشت و در دبستان باعث رنجش خاطر بچه ها وخانواده ها می شد. ما آمدیم این شیوه کمی را به شیوه کیفی تغییر دادیم یعنی به ارزشیابی کیفی یا توصیفی. به جای اینکه بگوییم نمره یک دانش آموز هفده و بیست و پنج صدم شد می گوییم که خوب، خیلی خوب یا عالی است و با این روش سعی کردیم که اضطراب نمره را از بین ببریم. این کار یک فرآیندی را طی کرد. چون در این مسیر ما تلاشمان بر این است که امتحان را از حالت تراکم که فقط در یک ثلث از بچه امتحان گرفته می شود خارج کنیم.

دیگر ثلث اول، ثلث دوم و سوم با این روش جدید الان دیگر در مدارس نداریم بلکه در طول سال عملیات، رفتار، دانش و مهارت بچه زیر نگاه تیزبین معلم قرار دارد و معلم بر اساس بارمی که دارد فعالیت یادگیری دانش آموز را یادداشت می کند و پایان سال نتیجه می گیرد که دانش آموز می تواند برود کلاس بالاتر یا نه. یعنی ارزیابی تحصیلی، هم کیفی شده است هم مستمر. این یک تحول بسیار بسیار جدی است که در سیستم اتفاق افتاده است بدون این که سروصدایی داشته باشد.

یکی از مواردی که در سند تحول پیش بینی کردید توسعه جدی تر دوره های غیر علوم پایه است یعنی آموزش مهارت های فنی در دوره متوسطه. فکر می کنید مشارکت بخش خصوصی و به ویژه صنایع در این زمینه برای ایجاد رشته های جدید چقدر می تواند موثر باشد؟ آیا خوشبین هستید که آموزش و پرورش بتواند نیازهای مثلا ده سال پانزده سال آینده را که در بخش های مختلف به وجود می آید پیشاپیش آموزش دهد و برای آنها نیروهای انسانی کارآمد تربیت کند تا آنها مجبور نشوند دوره هایی را به شکل پس از فارغ التحصیلی و طولانی مدت درون خودشان داشته باشند؟

با آن توضیحی که من خدمتتان دادم در این تغییرات برخلاف وضع موجود، تصمیم نداریم آموزش های تخصصی که به اشتغال بینجامد را در مدارس توسعه بدهیم. در سند ملی نیز چنین چیزی نداریم. اسم وضعیتی را که دنبال می کنیم، گذاشته ایم تخصص گرایی نرم، یعنی فقط آن آموزش های فنی حرفه ای و عمومی را در مدارس ارایه می دهیم که مبنا و اساس ورود به دنیای کار هست اما موضوعات تخصصی اش را به دوران کار و خود واحدهای کاری و سازمان های ذیربط واگذار کردیم. به عنوان مثال الان اگر در رشته های فنی و حرفه ای یا کارودانش بالای پانصد ششصد رشته داریم انواع و اقسام رشته ها، کتابها، معلم ها و هنرستان ها را داریم اینها را میخواهیم جمع کنیم و به آن مبانی آموزشهای فنی و حرفه ای و کارودانش بپردازیم. در حقیقت بر ضرورت تقویت مهارت بچه ها تاکید داریم و این که دانش آموزان باید با دست قوی و ذهن قوی وارد بازار کار شوند.

اما معتقد نیستیم آن ریزه کاری های آموزش فنی و حرفه ای را هم ما اینجا آموزش دهیم. یکی دیگر از کارهایی که در این سند کردیم و فکر می کنم منشاءیک تحول جدی می شود، این است که گفتیم روح حاکم بر آموزش های فنی و حرفه ای را باید از دبستان آغاز کرد. نگاه به کار و کارآفرین بودن بحثی است که باید در ابتدایی شکل بگیرد. کارآفرینان چه کسانی هستند؟ آنان که ذهن پرسشی دارند، آن کسی که توانایی تصمیم گیری دارد و ریسک پذیر است و ... اینها بحث هایی است که از ابتدایی و راهنمایی باید آغاز شود.

آن سوالی را هم که به بخش خصوصی اشاره کردید قطعا جزو بحث های جدی ما است که از همه نهادها و توانمندی های خارج از جامعه استفاده کنیم. یادآوری کنم امروز تحلیل می شود که یکی از دلایل شکست تغییر نظام آموزشی کنونی این است که متاسفانه علیرغم این که مطالعات خوبی رویش انجام شده بود چرا به شکست انجامید یکی از دلایلش عدم همپایی بخشهای غیردولتی و حتی عدم همپایی بخش های دولتی غیر آموزش و پرورش در اجرای این نظا بود. چون مثلا پیش دانشگاهی را قرار نبود آموزش و پرورش اجرا کند قرار بود دانشگاه ها اجرا کنند یا با مشارکت آموزش و پرورش؛ اما آنها زیر بار این قضیه نرفتند و باری شد بر دوش آموزش و پرورش و شد مشکلی بر مشکلات ما.

یکی از نقش هایی که آموزش و پرورش در سال های اخیر به شکل غیررسمی ایفا می کرده و در واقع از سال ها قبل بر عهده داشت، نقش سرگرم کننده بود. یعنی دانش آموزان را با این نیت به مدارس می فرستادند که ورودشان به بازار کار و جامعه به تاخیر بیافتد. به دلیل این که هرم جمعیتی یک نقاط بحران داشت و در طراحی تحولات آموزشی، تعدیل بحران نیز مورد نظر بود. در این سند ملی تحول چقدر به این موضوع توجه شده و اینکه برای درمانش باید چکار کرد؟

بله این یک بحث جدی است و واژه سرگرم کنندگی را رویش نمی گذارم اما اینکه از منظر تقسیم کار ملی به عنوان یک نهاد از مجموعه حاکمیت وظیفه داریم به گونه ای به بچه ها سرویس بدهیم که مراحل رشدشان را به طور طبیعی و با حداقل هزینه برای نظام سپری کنند، یک مقوله جدی است. همین امسال هم که ما بحث داشتیم که سن ورود را پنج ساله یا شش ساله بگیریم خب یک بحث این بود که اگر پنج ساله بگیریم سن خروج هفده سالگی می شود و زمان سربازی سن هجده سالگی است که یک سال فاصله است.اگر سن ورود را شش سال تمام بگیریم سن خروج هجده سالگی می شود.

این بحث بود که نگهداری بچه ها در سن هفده هجده سالگی برای خانواده، جامعه و حاکمیت هم از نظر هزینه های مالی و هم ازنظر غیرمالی مقرون به صرفه تر است یا نگهداری بچه ها در سن پنج شش سالگی؟ کدام بیشتر هزینه می برد؟ کدام آسیب پذیرتر هست در این شرایط سنی؟ اینها بحث های جدی است که در تصمیم گیری کلان نظام باید به آنها توجه شود. ما در این سند سعی کردیم فرآیندی را طراحی کنیم که هم با شرایط رشد بچه ها همخوانی داشته باشد و مراحل رشدشان را به طور مطلوب بتوانند طی کنند و هم حداقل هزینه را برای خانواده و حاکمیت داشته باشند.

تغییر تعطیلات و کوچک کردن تابستان هم با همین نگاه بوده است؟

یکی از دستاوردهای خوب سند اگر در مراجع ذیربط به تصویب برسد که یک جراحی در سیستم است و من معتقدم اگر ما در آموزش و پرورش موفق بشویم این تغییر را انجام بدهیم در همه نهادها تاثیر دارد، تغییر تعطیلاتی است که الان داریم. تعطیلات امروز به شدت آسیب زا است و همگان اذعان دارند که سه ماه تحصیلی، فاصله بین یادگیری ایجاد می کند. معمولا وقتی بچه ها به مدرسه می آیند یک ماه اول را به مرور آن چیزی می گذرانند که در سه ماه قبل خوانده اند و الان یادشان رفته است و باید یادآوری شود. اما اگر ما بتوانیم این تعطیلات را کوتاه کنیم و به اقتضای تحولات محیط و شرایط فصلی و شرایط اقلیمی در استان ها بتوانیم در کل سال پراکنده کنیم، به نظرم یک تحول اساسی رخ می دهد.

تحول شرایط زیست و تغییر اقلیم را هم در نظر گرفته اید؟ مثلا اینکه کشاورزی که شغل عمده بوده، جای خود را به شغل های دیگر داده است.

بله هم تغییرات مشاغل مورد توجه بوده است هم تغییرات اقلیمی. الان کل کشور ما تابستان شان از خرداد شروع میشود تا اول مهر در صورتی که می دانید در بعضی از استانها و در مناطق گرمسیر از شدت گرما در اردیبهشت و خرداد ماه بچه ها نمی توانند سر کلاس باشند و نقطه مقابلش در زمستان استان هایی را داریم که رفتن به مدرسه در دی و بهمن برای بچه های کوچک بسیار رنجش آور است. الحمدالله کشور بزرگی داریم با اقلیم های آب و هوایی متنوع که البته خودش فرصتی است اگر بتوانیم خوب مدیریت کنیم. اما از منظر آموزشی همه را در یک قالب گنجاندن آسیب زا است. کل سیستم اینگونه شکل گرفته است و به این راحتی هم سیستم تحمل این تغییرات را ندارد. یک تجربه اش را داریم که اوایل انقلاب زمان مرحوم شهید رجایی که آمدند تعطیلات نوروز را از دو هفته به یک هفته تقلیل بدهند جامعه همراهی نکرد. توزیع تعطیلات تابستانی در طول سال، یک تغییر بسیار شگرف و موثر و اثربخشی است که ما پیشنهاد کردیم اگر مقبول بیفتد و مورد تایید قرار گیرد.

خاطرم هست که روی دیوار مدرسه ای شعاری از عصر انقلاب به یادگار مانده بود که نوشته بودند تعطیلات پنج روزه توطئه آمریکاست. به هر حال بچه ها تمایل به تعطیل بودن دارند و زمانی که از تابستانشان کم کنیم حتی اگر این تعطیلات به سایر فصل ها انتقال پیدا کند، یک نوع واکنش منفی در دانش آموزان به وجود می آورد و ممکن است که دانش آموزان به آن روح سند ملی توجه نکنند چون چیزهایی را که می بینند تغییرات فرمی هست مثل تغییر مقطع، تغییر دوره تحصیلی و ... برای اینکه بهتر بدانند این سند اهداف بلندتری دارد و تغییرات فرمی هم در جهت تحولات جدیتری هست چه کاری می کنید؟ که در واقع آمادگی ذهنی دانش آموزان افزایش پیدا کند؟

من معتقدم نه تنها دانش آموزان بلکه معلمین، همکاران و کارشناسان و خانواده ها در مقابل تغییر به طور طبیعی مقاوم هستند. یک دلیلی که من زمان برای انجام تغییری که شما در ابتدا سوال کردید تعیین نکردم و پاسخ ندادم این است که به نظر من بعد از این که این فرآیند بررسی و تصویب این سند را ما طی کردیم باید به بستر آفرینی اجتماعی بیندیشیم که چگونه می شود جامعه و باورهای فرهنگی جامعه را برای پذیرش این تغییر آماده کرد. این خودش یک پروسه است و یک مدیریت تغییر می طلبد که برنامه ریزی شود که از رسانه ها چگونه ما می توانیم کمک بگیریم تا این باور در جامعه ایجاد شود که باید تغییر کند. چون معمولا کسی دست به درمان می زند که باور کرده باشد مریض است. اما کسی که وضع موجود خودش را مطلوب می بیند هیچ وقت دنبال تغییر دادن وضع موجود نیست و می گوید همین خوب است و ادامه اش می دهد. زمانی آدم دست به تحول می زند که ناکارآمدی وضع موجود برایش باور شده باشد. این باورمند کردن افراد چه کودک، چه نوجوان، چه معلم و چه خانواده، هرچند جراحی است و دردآور و رنجش آور و آسیب زا ولی در درازمدت می تواند اثر مثبتی داشته باشد و خود این یک پروژه است و کاری است که ما یک کار اصلی هم روی مدل اجرایی تحول انجام داده ایم. قطعا ما نیاز داریم پیشگامان تحولی داشته باشیم و افرادی، این پیام را خوب دریافت کنند و خوب بتوانند تبیین کنند، بحثهای فرهنگیش را باید آماده کنیم و ...

کشورهایی که دست به تغییرات این چنینی در نظام آموزشی زدند و میتوانیم به عنوان الگو استفاده کنیم کدام کشورها هستند؟

اکثر کشورها در سال های اخیر درگیر تغییر در نظام های آموزشی هستند و به زعم من تحول در نظام آموزشی، امروزه مطالبه جهانی است. علتش را هم عرض کردم به دلیل تحولاتی که در ابعاد و حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک و فرهنگی انجام شده، آموزش و پرورش که پل ارتباطی بین این حوزه ها و نسل جوان است باید بتواند تغییر کند. کمتر کشوری را شما می بینید که چنین تغییراتی نداشته باشد. ما تعدادی از کارشناسان برنامه ریزی درسی ژاپن را به ایران دعوت کرده بودیم اینها می گفتند ما یک برنامه ده ساله ریخته ایم که دارد تمام می شود و برنامه جدیدمان را مشغول هستیم و داریم با یک نگاه تحولی تدوین می کنیم. تقریبا همه کشورها مشابه این را دارند.

من یک خاطره بگویم از زمانی که در فرانسه بودم و ملاقاتی با وزیر آموزش و پرورش آنجا داشتم. زمانی که مشغول ملاقات و گفتگو بودیم ساختمان اداری شان کنار خیابان بود بعد معلم و شاگرد در خیابان بودند و فریاد می زدند من متوجه نمی شدم شعارشان چه بود که از وزیر پرسیدم شعار اینها چیست؟ گفت علیه من دارند شعار می دهند، ما آمده ایم برنامه ها را تغییر داده ایم اینها قبول ندارند. یک آدم مجرب و جاافتاده ای هم بود و می گفت دارم به این نتیجه می رسم که هیچ چیز را نمی شود تغییر داد. گفتم: این جمله ات خیلی خطرناک است. گفت: بله داری می بینی که درباره کوچکترین تغییری که در فرآیند تعلیم و تربیت، شیوه ارزشیابی نمره، درس و محتوا صورت می گیرد مقاومت می کنند. ما نمی خواهیم مثل فرانسوی ها، مایوس باشیم


منبع : خبر آنلاین  // سخن معلم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از نظر و لطف شما متشكرم.