۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

جمهوري اسلامي ؛ آزمون تاريخي روحانيت شيعه

عصرايران - نظام جمهوري اسلامي ايران، از منظري كلان، صحنه آزمون تاريخي روحانيت شيعه در مقام حكومتگري و عدالت پروري بوده است. روحانيت شيعه در طول تاريخ تقريباً همواره در موضع اپوزيسيون قرار داشته و ناقد قدرت مستقر بوده است.




هر چند كه در دوران صفويه و قاجاريه، برخي روحانيان شيعه نزد حاكمان صفوي و قجري عزت و رفعتي داشتند اما روحانيت شيعه تا پيش از تاسيس نظام جمهوري اسلامي، در هيچ دوره اي از تاريخ ايران، بالاترين مرجع قدرت سياسي را براي مدت زماني طولاني در اختيار نداشت و در واقع در حوزه سياست قادر به " نظام سازي " نشد.



جمهوري اسلامي اما آزموني تاريخي براي روحانيت شيعه محسوب مي شود؛ چه اكنون روحانيت در ايران همه چيز را در اختيار دارد. در ايران امروز ارتش، سپاه، دانشگاه، صدر و ذيل حكومت و تمامي ابزار قدرت اينك در دست روحانيت است.



سرزمين ايران پيش از آشنايي با اسلام، عرصه آزمون تاريخي روحانيت آيين زرتشت بود. روحانيان زرتشتي در دوره ساسانيان البته منشا و مبدا تمامي نابساماني ها و بي عدالتي هاي حاكم بر ايران زمين نبودند ولي در آزمون تاريخي خود كارنامه اي غير قابل قبول از خود بر جاي نهادند. در باب فساد و خرافه سازي و عدالت سوزي روحانيان زرتشتي، سخنان بسيار در متون تاريخي رفته است.



در متون معاصر نيز نمايشنامه " مرگ يزدگرد " بهرام بيضايي به خوبي نشان مي دهد كه روحانيت آيين زرتشت در زمان حمله مسلمانان به ايران، چگونه در خانه اوهام و خرافه نشسته بود و تا چه حد در ركاب قدرت و به دور از درد و رنج رعيت بود.



باري ايرانيان يكبار شكست اخلاقي و عملي روحانيان خود را تجربه كرده اند و همين امر يكي از عوامل اصلي ورود آنان از آتشكده ها به مساجد بود. فساد دامنگير روحانيت زرتشتي در كنار فترت گريبانگير حكومت ساسانيان در نهايت زمينه ساز فرو ريختن " برج موريانه " پادشاهي ساسانيان در ايران آن زمان شد.



سالها پيش عبداكريم سروش در مقاله " تاريخ و كلام "، در تبيين لف و نشر تاريخي مكتب به اين نكته اشاره كرد كه تاريخ آزمايشگاه ايدئولوژيها و مكاتب گوناگون است. بدين معنا كه نظامهاي عقيدتي گوناگون در عرصه تاريخ آزمون خود را پشت سر مي گذارند و ميان شكست عملي يك نظام عقيدتي و خلل نظري آن نسبتي وجود دارد. به عنوان مثال فروپاشي بلوك شرق را نمي توان يكسره بي ارتباط با نادرستي عقايد و يا ناكارآمدي تئوريهاي ماركسيستي دانست.



از اين منظر اگر تاريخ صد بار ديگر نيز تكرار شود، باز هم نظامهاي سياسي برآمده از ماركسيسم فرومي پاشند. البته سروش بعدها از اين راي خود بازگشت و بر نقش عنصر تصادف در تاريخ تاكيد كرد؛ بدين معنا كه بسياري از ظفرها و هزيمت هاي تاريخي را محصول تصادفات تاريخي دانست؛ تصادفاتي كه وقوع آنها گاه موجب حيات يك نظام رو به اضمحلال و گاه موجب ممات نظامي به ظاهر سر پا مي شوند.



مثلاً اگر در سال 1976 جمهوريخواهان در انتخابات رياست جمهوري آمريكا پيروز مي شدند و شعار فضاي باز سياسي از سوي كارتر دموكرات موجب تغيير سياست داخلي رژيم شاه نمي شد، چه بسا كه خاندان پهلوي هنوز بر سرير سلطنت بودند و تحولات سياسي ايران به سمتي مي رفت كه امروز به جاي جمهوري اسلامي، سلطنت مشروطه در ايران محقق شده بود.



فارغ از اينكه نقش عنصر تصادف در شكل گيري تحولات تاريخي تا چه حد است و چگونه مي توان آن را تبيين كرد و نيز فارغ از اينكه چه نسبتي ميان سرنوشت نظامهاي سياسي و سرشت نظامهاي عقيدتي تكيه گاه اين نظامها وجود دارد، اين نكته را نمي توان انكار كرد كه داوري افكار عمومي درباره يك نظام عقيدتي تا حد بسيار زيادي تحت تاثير عملكرد نظام سياسي برآمده از آن نظام عقيدتي است.



هر چند كه صحت و سقم گزاره هاي فكري في نفسه ربطي به عمل سياستمداران معتقد به آن گزاره ها ندارد، ولي عموم مردم هيچ گاه داوري خود در باب يك نظام سياسي را متوقف بر موشكافي زيربناي تئوريك آن نظام سياسي نمي كنند؛ افكار عمومي حكم ايدئولوژي ها را بر اساس عملكرد حاميان و حاملان آن ايدئولوژي ها صادر مي كند.



بنابراين اگر حكومت روحانيان در ايران به ناكامي بيانجامد، در آينده كمتر كسي با اين استدلال كه كارگزاران جمهوري اسلامي نتوانستند آرمانهاي روحانيان را محقق كنند و بايد كارگزاراني كارآمد را جايگزين آنها ساخت، از ضرورت تاسيس مجدد " حكومت روحانيان " دفاع مي كند.



به هر حال آينده جمهوري اسلامي و ايران نشان خواهد داد كه نمره آزمون تاريخي روحانيت شيعه ايران در نظام سازي سياسي چه خواهد بود اما آنچه كه اكنون در اين باره مي توان گفت اين است كه زمان به سرعت مي گذرد و هيچ فرد يا مجموعه اي براي هميشه فرصت عمل در اختيارش نيست و به فرموده حضرت علي ( ع ) فرصتها چون ابر درگذرند. بنابراين انچه كه امروز در اختيار ماست، شايد كه فردا از دست رفته باشد.



تحولات سياسي اخير ايران هشداري به زعماي قوم و علماي قم بود كه به عنوان متوليان حكومت و مذهب، فرصت عمل خويش را پاس بدارند و مانع از آن شوند كه حكومت ديني در ايران امروز به سرنوشت حكومت ديني در ايران باستان و اروپاي قرون وسطي دچار شود و ملت ايران در باب حكومت علماي شيعه همان حكمي را صادر كنند كه ايرانيان و اروپاييان پيشين در باب موبدان و كشيشان صادر كردند.

هومان دورانديش

سايت ايرانيان انگلستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از نظر و لطف شما متشكرم.