"دکتر ابوالحسن خانعلی "، آموزگار دهه 40 و عضو باشگاه مهرگان نامی آشنا در میان فرهنگیان به ویژه فعالان صنفی و مدنی تشکل هاست.
پس از به شهادت رسیدن ایشان توسط عوامل رژیم شاه ، 12 اردیبهشت به نام روز معلم نامگذاری شد .
از او اطلاعات زیادی جز رشته و یا محل تدریس در دست نیست ...
سخن معلم در یادداشتی فعالیت ها و شرایط آن دوره و مقایسه تطبیقی آن را در آدرس فیلتر شده قبلی منتشر کرد .
سخن معلم بر این باور است که باید مطالب و یادداشت های بیشتری در مورد ایشان و نیز اوضاع و شرایط اجتماعی و نیز باشگاه مهرگان توسط افراد علاقه مند و فعال به رشته تحریر درآید .
یادداشت زیر با عنوان " آيا دكتر خانعلي مي تواند الگوي مبارزات صنفي معلمان ايران باشد ؟" در" روز معلم " تقدیم فرهنگیان و خوانندگان می شود .
یاد و خاطره اش گرامی باد ...
از اولين اعتراضات وسيع و تاثير گذار معلمان ايران كه براي مطالبات صنفي و احقاق حقوق خود به خيابان ها آمدند چهل و هفت سال مي گذرد." علي رغم آنكه روز 18 ارديبهشت سال 1340 در تظاهرات وسيعي ؛ معلمان با صدور قطعنامه اي روز 12 ارديبهشت را "روز معلم " اعلام كردند و مقرر شد كه همه ساله در اين روز مدارس در سراسر كشور تعطيل شود (1) و با اينكه اين قطعنامه توسط معلمان عضو باشگاه مهرگان تهيه و تنظيم شده بود اما فقط يك سال اين مراسم برگزار شد و پس از استعفاي دولت اميني در تير ماه 1340 اين روز به فراموشي سپرده شد .(2)تا اينكه تقريبا بعد از اولين اعتراضات سازماندهي شده در دي ماه 1380 كه در مركز تربيت معلم شهيد باهنر تهران و به دعوت "سازمان معلمان ايران " برگزار شد نام و ياد "دكتر خانعلي " به عنوان "نماد مبارزه عليه تبعيض و بي عدالتي " به سرعت وارد ادبيات جامعه معلمان ايران گرديد .
چه شده است كه نام "دكتر خانعلي " دوباره در اذهان زنده شده است ؟
اين مهم است كه اكثر مطالب نگارش شده در مورد رويداد1340 از نوع " واقعه نگاري " بوده و كمتر به تحليل و نقد "حركت معلمان و نقش باشگاه مهرگان در اين تحولات و نيز نقش "دكتر خانعلي " در اين مبارزات پرداخته است وبا وجود كمبود جدي منابع در اين زمينه سعي خواهم كرد كه اين واقعه مورد "بازخواني ؛ واكاوي و تطبيق "قرار گيرد.
"در بهمن سال 1339 تشكل صنفي آن روز معلمان يعني "كلوپ مهرگان "به رياست آقاي درخشش " بيانيه اي صادر و در آن خواهان افزايش حقوق آموزگاران گرديد . در پي اين بيانيه آموزگاران "سراسر كشور "با جمع آوري طومارهايي به پشتيباني از اين بيانيه پرداختند . در ارديبهشت 1340 در پي بي توجهي دولت وقت به اين اعتراضات ؛ آموزگاران تهران دست به اعتصاب زده و در مقابل مجلس گرد آمدند ؛اما ماموران انتظامي آن زمان با يورش به معلمان و قتل دكتر خانعلي به اين تجمع پاسخ دادند .(3)
حتي روز 11 ارديبهشت 1340 "محمود مهران وزير فرهنگ دولت "شريف امامي " با عصبانيت خطاب به خبرنگاران گفت : "بنويسيد اولا اعتصابي نمي شود ؛ثانيا مغز اعتصاب كننده را خرد خواهم كرد .(4)
نگاهي به اين جريان نشان مي دهد كه ميزان "همبستگي و تشكل پذيري " معلمان در حدي بوده است كه " جغرافياي اجتماعي –سياسي جامعه را تحت تاثير قرار داده است و مهمتر از آن ؛ حمايت مستقيم معلمان سراسر كشور از بيانيه "باشگاه مهرگان " بوده است !
از سوي ديگر ؛ بنا بر گفته ها تجمع حدود 4000 معلم در تهران آن روز در مقايسه با ميزان جمعيت معلمان آن روز كاري بزرگ و تشكيلاتي بوده است و اين نشان از نفوذ و تا ثير گذاري باشگاه مهرگان بر معلمان و مسئول يعني محمد درخشش داشته است.
اما روز 12 ارديبهشت محمد درخشش رئيس باشگاه مهرگان دستگير و زنداني شد. محمد درخشش فرزند يدالله متولد سال 1294 شمسي ؛ فارغ التحصيل دانشسراي عالي تهران در رشته تاريخ و جغرافي و دبير دبيرستان هاي پايتخت بود.
او ابتدا جامعه فارغ التحصيلان دانشسراي عالي را تشكيل داد و بعد از كودتاي 28 مرداد همراه با دبيران همفكر خود باشگاه مهرگان را تاسيس كرد.درخشش از لحاظ فكري به دكتر علي اميني نزديك بود.درخشش در اسفند ماه سال 32 در دوره هجدهم مجلس به عنوان نماينده انتخاب شده بود. با سقوط دولت شريف امامي و دعوت از دكتر علي اميني براي تشكيل دولت درخشش از زندان آزاد شد و از سوي اميني به عنوان وزير فرهنگ برگزيده شد. محمد درخشش در سال 1384 پس از يك دوره طولاني اقامت در آمريكا در گذشت.
شاه با استعفاي شريف امامي موافقت كرد و روز 16 ارديبهشت علي اميني سياست گذار كهنه كار ؛ اشرف زاده قجر؛ به دربار دعوت شد تا در مورد تشكيل كابينه رايزني كند. گفته مي شود شاه همواره از علي اميني مي ترسيد. اميني دولت تشكيل داد تا فضاي باز سياسي ايجاد كند و اصلاحات را پيش ببرد.
اما بد گماني شاه به او و عدم همكاري و بي اعتمادي اپوزسيون به خصوص جبهه ملي باعث شد كه دولت اميني در ميان مشكلات غرق شودو يك سال و دو ماه بعد بهار اصلاحات با روي كار آمدن اسدالله علم تبديل به خزان ديكتاتوري شد . درخشش كنار رفت . باشگاه مهرگان تعطيل شد و تنها دستاورد صنفي معلمان افزايش حقوق ها در مقطع سال 40 بود.(5)
نكته مهم اين است كه باشگاه مهرگان قائم به يك شخص بوده است در غير ان صورت نبايد با تغيير دولت منحل مي شد.
از سوي ديگر گرايش هميشگي جامعه ايران (كه البته تاريخ انقضا نيز ندارد) به سوي" قهرمان پروري" و تمايل به انتظار براي ظهور مجازي دائم حضرت موسي (ع) !!؛ باعث شد تا پس از تعطيلي باشگاه مهرگان اقدام ديگري از سوي معلمان ديگر در خصوص پايه ريزي و تاسيس تشكل ديگر صورت نگيرد.ضمن آنكه جامعه معلمان آن روز تصور مي كرد با دو برابر شدن حقوق و تصويب اشل حقوقي معلمان ديگركار پايان يافته است در صورتي كه تشكل ها به علت تعريف ماهيت كه همواره خاصيت " نظارت و پرسشگري و كمك به بهبود امور " را دارند تعطيل پذير نيستند؛ و اين نشان مي دهد كه جامعه معلمان آن روز و نيز باشگاه مهرگان فاقد يك" تئوري مدرن و منسجم"براي ادامه كار فارغ از اسطوره پروري و مسايل حاشيه اي داشته است .
و نكته ديگر آنكه آقاي درخشش در سال 1332 نماينده مجلس بوده است و اين مساله شايد در نفوذ و اثربخشي باشگاه مهرگان تاثير به سزايي داشته اما انتساب او به يك شغل دولتي مهم با هر انگيزه اي باعث عملياتي شدن تئوري تبديل نهضت (movement ) به انستيتوسيون (نظام سازي ) مي شودو اين نشان مي دهد كه آسيب زدايي مهم براي تشكل ها به خصوص ازنوع صنفي در ايران بايد اجتناب از"ذوب شدن در دولت " و نيز تعريف حد و مرز خود با " ساختار موجود" باشد.
دكتر ابوالحسن خانعلي :
" احمد احمد " مي نويسد:
" هنگامي كه سيكل اول دبيرستان جامي را گذراندم با ابو الحسن خانعلي آشنا شدم ؛ او معلمي دلسوز ؛ متدين و با اخلاق بود كه از معلمين هم سطح سواد بيشتري داشت ؛ پنجشنبه ها و جمعه ها به امام زاده داود (ع) مي رفت و به صورت افتخاري كارها و امور آنجا را انجام مي داد.(6)
ابوالحسن خانعلي اهل روستاي كن تهران؛ دبير فلسفه و عربي دبيرستان جامي در غرب تهران بود. ابوالحسن خانعلي با مدرك ليسانس معقول و منقول در سال 1335 به استخدام وزارت فرهنگ در آمد. هنگام شهادت علاوه بر شغل معلمي دانشجوي دكتراي فلسفه دانشگاه تهران بود. خانعلي گرايش سياسي معيني نداشت و در تظاهرات ميدان بهارستان هم نقش رهبر سخنران يا سخنگو نداشت. او معلمي بود كه براي دفاع از حقوق صنفي خود در يك اجتماع صنفي شركت كرده بود.
معلمان پيكر نيمه جان خانعلي را به بيمارستان بازرگان منتقل كردند . به علت شدت جراحات در گذشت. معلمان پيكر بي جان او را به مسجدي در خيابان اسكندري در غرب تهران منتقل و خود را براي تشييع جنازه با شكوه او آماده كردند.(7)
"سيد رازي طبيب "؛ عضو شوراي مركزي سازمان معلمان ايران در اين باره مي گويد :
"در آن تظاهرات حضور داشتم و خوب هم آن روزها را به ياد مي آورم.در ساعت 11 صبح روز سه شنبه 12 ارديبهشت بود. فضاي ميدان بهارستان مالامال از معلماني بود كه چهارمين روز اعتراض و اعتصاب سراسري خود را مي گذراندند. آن روز ؛ عده زيادي از كارگران شركت نفت و دانشجويان و دانش آموزان هم به معلمان پيوسته بودند و در آنجا حضور داشتند. پليس وقتي ديد اخطارهايش تاثير ندارد به دستور رئيس كلانتري براي متفرق كردن جمعيت كه هر لحظه هم بيشتر مي شد از ماشين هاي آتش نشاني استفاده كرد و آنها با شيلنگ فشار قوي شروع كردند به آب پاشيدن روي مردم.
دكتر خانعلي و عده اي از دوستانش در صف اول تحصن بودند كه پس ازآب پاشي با يك حركت ناگهاني حمله كردند به طرف ماشين هاي آتش نشاني و شيلنگ فشار قوي را از دست ماموران رژيم درآوردند و آنها را گرفتند به طرف ماموران پليس كه كاملا مسلح بودند. در اين حادثه كه با تحسين مردم و معلمان روبرو شد ؛ ناگهان " سرگرد شهرستاني " رئيس كلانتري كلتش را بيرون آورد و به اتفاق بعضي از نيروهايش شروع كردند به تير اندازي به طرف مرحوم خانعلي و همراهانش كه ايشان در همان حادثه و محل به خون غلتيد و شهيد و بقيه مجروح شدند كه به بيمارستان منتقل شدند يا پنهاني مورد مداوا قرار گرفتند . روحش شاد كه انساني مومن و مبارز بود.(8)
به نوشته " اسد بهرنگي ؛ صمد از ماه ها پيش از آغاز اعتصاب معلمان در تكثير و پحش اعلاميه هاي باشگاه مهرگان و در جريان اعتصاب و نيز يادگرد روز معلم و تجليل از دكتر خانعلي در سالهاي بعد شركت فعال داشته و به همين مناسبت اعلاميه هايي به اين مضمون داشته كه " روز شهادت دكتر خانعلي ؛ معلم بزرگ ؛ ياد آور اعتصاب بزرگ معلمان كشور و اعتراض آنها عليه جور و بيداد حكومت هاست. روز معلم بر شما مبارك باد. از معلم شجاع ؛ دكتر خانعلي ياد بگيريد ؛ حقتان را بخواهيد.(9)
"آن روز" روز عزاي ملي" اعلام گرديد . عزاي ملي بر مرگ خدمتگزار فرهنگ ؛ آن هم در كشوري كه بيش از سه چهارم مردم آن از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند . (10)
آنچه كه واضح است اين است كه دكتر خانعلي به احتمال زياد عضو و يا هوادار باشگاه مهرگان بوده است.علي رغم تاكيد بسياري از نويسندگان و نيز تشكل ها مبني بر اينكه دكتر خانعلي هيچ گونه گرايش سياسي نداشته است اما قراين و شواهد حاكي از اين است كه او به شدت تمايلات" آزادي طلبانه" داشته است.
ضمن آنكه در بعضي از متون در آن دوران؛ باشگاه مهرگان در برخي از موارد به طرف داري از حزب توده نيز متهم گرديده است.ذكر اين مطلب به خاطر اين است كه بسياري از معلمان ما در حال حاضر عضويت نداشتن يا به قول خودشان عدم وابستگي به تشكل ها و استقلال از احزاب را يك امتياز براي خود به شمار مي آورند و اين در واقع مانع و دافع اصلي و عمده براي به ثمر رسيدن مبارزات صنفي در يك " مظروف اجتماعي " با كاراكترهاي يك جامعه " باز و سالم" به شمار مي آيد.
پرسش اساسي اين است "چند درصد از معلمان ايران مانند معلمان دهه 40 ؛هم زمان با بيانيه تشكل هاي معلمان در دعوت به تحصن و تجمع در سال هاي 80 و 82 و 83 و 85 حمايت صريح و يا ضمني خود را از مواضع و نقطه نظرات تشكل ها اعلام كردند ؟
ممكن است عنوان شود كه تا كنون فرستادن اين همه نامه ؛طومار و..... چه مشكلي را حل كرده است ؟!
اما يك اصل مهم در مبارزات صنفي منتج به نتيجه موثر و كارا ؛داشتن يك بدنه قوي و پشتيباني سخت افزاري كارآمد است. در غير اين صورت فعالان تشكل ها در مواجهه با بحران ها و مشكلات از يك سو خود به خاطر "ضعف تئوريك و تشكيلاتي " و از سوي ديگر فقدان اين پشتيباني ؛ كارايي خود را از دست داده و در نهايت " ايزوله " خواهند شد.
به عبارت ديگر طراحي يك برنامه (نرم افزار ) قوي و موثر در كنار يك سيستم سخت افزاري مقاوم و هوشمند مي تواند مبارزات صنفي را در يك برآيند مشخص و آينده نگر به سرانجام و نتيجه مطلوب برساند.
ضمن آنكه تلفيق منطقي اين دو مولفه "قدرت چانه زني و مذاكره " تشكل ها را در مواجهه با دولت ها افزايش خواهد داد در غير اين صورت ؛ پس از مدتي "تنديسي از قهرمانان و قبه هاي نور براي بايگاني در تاريخ جهت افتخار به دسترنج پدر "خواهيم داشت .
به نظر مي رسد تعداد قابل توجهي از جمعيت آماري معلمان ايران در حال حاضر نسبت به دهه 40 ؛ در بسياري از مولفه ها؛ " عقب گرد يا پس رفت " نيز داشته اند و اين بسي مايه تاسف است ضمن آنكه از عنصر صداقت در روابط خود نيز فاصله گرفته است.
اين يك واقعيت است كه در تحليل و بازخواني واقعه 12 ارديبهشت سال 1340 ؛ مولفه هاي "معرفت شناسي " و " پديدار شناسي "مغفول مانده است و جامعه معلمان ايران متاثر از فرهنگ "مادر" به دنبال توسعه و نهادينه كردن "جنبه هاي حماسي و ماجراجويانه " اين واقعه بوده و مي باشد.همان گونه كه در تاويل و تفسير وقايع مذهبي مانند واقعه عاشورا بيشتر بر عناصر احساسي فارغ از " اركان عقلاني" تكيه دارد و اين مساله همواره باعث در "ركود" و"عدم پويايي"در تحولات جامعه با فاز مثبت گرديده است.
هر حركت و جنبش اجتماعي براي رسيدن به نتيجه مطلوب ناگزير به طي 3 مرحله زير مي باشد :
1.آگاه سازي افكار عمومي
2.آمايش اين افكار
3.مهندسي افكار عمومي
و بسترمناسب براي عملياتي كردن " مديريت بر مبناي هدف" مستلزم پردازش اين عناصر مي باشد:
1.تئوري
2.تشكيلات
3.حركت
تشكل هاي معلمي و به تبع آنها معلمان در تفسير" واقعه ارديبهشت سال 1340 " بدون در نظر گرفتن موارد 1و2 از مراحل ذكر شده و پردازش انها فقط در فكر" ايجادحركت و موج " هستند. غافل از آنكه آسيب شناسي حركت هاي تشكل ها در چند سال اخير نشان داده است كه در ابتداي كار علي رغم " ايجاد حس جمعي مشترك " ناشي از فرهنگ اعتراض در استمرار حركت هاي اعتراضي و اصلاح طلبانه به علت عدم تدوين و پردازش يك استراتژي منسجم و هدف دار و داراي بازخورد در ميانه راه خود و معلمان را در يك بلاتكليفي و سرگرداني قرار داده اند و به علت اين ضعف مستمر در غني سازي تئوري و تشكيلات هزينه هاي ناخواسته و بعضا غير ضرور را بر خود و جامعه معلمان تحميل كرده اند. و اين مساله در دراز مدت باعث " فربه تر شدن" پوسته محافظه كاري با گرايش به سوي عقلانيت ابزاري " شده است.
دكتر خانعلي به عنوان يك تفكر مي تواند الگوي مبارزات صنفي معلمان ايران باشد به شرط آنكه اين حركات و مبارزات ناظر و عامل به دو عنصر باشند. عنصر " معرفت و تعهد" كه هسته و تئوري آن را تشكيل مي دهد و مولفه " شجاعت و شها مت " كه ضامن بقا و دوام اين مبارزات باشند و دكتر خانعلي واجد هر دو بوده است.
آري!
دكتر خانعلي مي تواند......
............................................................................................................................
منابع :
1-صداي ما ؛دكتر پرويز داور پناه
2-قلم معلم
3-صداي اعتراض معلم
4-قلم معلم
5-دبيرستان فاطميه ني ريز ؛ دوشنبه دهم ارديبهشت 1386
6-محسن كاظمي ؛خاطرات احمد احمد ؛اعتصاب معلمين و قتل دكتر ابوالحسن خانعلي ؛كانون هابيليان
7-دبيرستان فاطميه ني ريز ؛ 12 ارديبهشت چگونه روز معلم شد ؛ دهم ارديبهشت 86
8- همشهري ؛ گفت و گو با سيد رازي طبيب ؛ دبير پيشكسوت دبيرستان البرز ؛نيم قرن معلمي ؛چهارشنبه 21 ارديبهشت 1384 )
9-Alfabet maxima ؛ بهرنگي ؛ وجدان بيدار يك فرهنگ تبعيدي
10- صداي ما ؛دكتر پرويز داور پناه
علي پورسليمان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از نظر و لطف شما متشكرم.