۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

آموزش و پرورش و هویت ملی


از دیرباز تاکنون و در رهیافت های فراگیر سامانه ی آموزش و پرورش ایران،هویت ملی،همواره از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. در سند های رسمی پس از انقلاب نیز،افزون بر هویت اسلامی و جهانی، سرشتگی جان و روان دانش آموز،با خمیر مایه ی هویت ملی،همچنان شناسه ای از آموزش به شمار می رود. 

 آشنایی با پیشینیان و بزرگان و سنت های ارزشمند ملی و انسانی ایرانیان،همچنین تاریخ درازآهنگ ایران زمین،با همه ی فراز و نشیب هایش،ازپایه های پیکرگیری کیستی و هویت هر ایرانی است. هرچند پدیده ی جهانی شدن و یا به گفته ای "احساس یکی شدن" سایه ی سنگین خویش را بر درون مایه و اهمیت" ملیت"-همچون بر بسیاری مفهوم ها و پدیده های دیگرانسانی - فراگسترده است،ملیت و هویت ملی اما،هنوز در زندگی انسانی،حضوری چشم گیر و شایان نگرش دارد. نیز در دورنمایی دست کم چند ده ساله،بسی دور می نماید که ملیت وملی گرایی، پایگان مردمی خویش را از دست بنهد و پهنه ی زندگی آدمی را ترک گوید. آری" اگر ناسیونالیسم را تعلق و تعین فرد به دولت- ملت ، فراتر از تعلقات دیگر فرد بدانیم ، تا زمانی که دولت- ملت ها وجود دارند، تعلق و تعین نیزهمچنان پابرجا خواهد بود. در آینده ی جهان ، حداقل در قرن 21 و بر جبین قرن 21، فروپاشی واحدهای ملی دیده نمی شود."(1)

از این رو در وارسی کامیابی و ناکامی سامانه ی آموزش و پرورش و ارزیابی عملکرد آن،هویت ملی و ژرفابخشی و گستردگی هرچه بیشتر آن،سنگ و ترازویی بایسته و درخور است. کتاب درسی،برنامه آموزشی و پرورشی،رویکرد مدیریتی مدرسه،سرمشق فرمان فرما برآموزش،و...؛ این ها همه در کنار دانش آموزی که دست آورد فرجامین سامانه ی آموزشی است،شاخص های چنین بررسی مهمی می تواند باشد. هرچند متآسفانه در این زمینه،گویا کمتر کاری آماری،فراخور اهمیت و ارزش چنین جستاری،روی داده،یا چنانچه آماری به دست آمده، از سوی نخبگان و اندیشه وران، دیده و واکاوی شده است؛اما کاستی و آسیب های کلی سامانه ی آموزشی،چیزی نیست که بر کسی پوشیده مانده باشد. از این رو،سخن هایی از این دست،که هر از گاهی شنیده می شود،چندان مایه ی شگفتی نیست : "کتاب های درسی بایستی به موازات شکل گیری هویت ملی در دانش آموزان احساس مثبت نسبت به هویت ملی را در ذهن فراگیران در سطوح بالای عاطفی ایجاد کرده و آگاهی های مورد نیاز،قدرت تجزیه و تحلیل را در آنان تقویت بخشد. اما به نظر اهل فن، کتب درسی در ایران نتوانسته اند بین فرهنگ و سنت و ارزش ها،تناسبی ایجاد کرده و هنجارها را در دانش آموزان درونی نمایند."(2)


بگذریم از این که شوربختانه پاره ای آموزگاران نیز،بر طبل گسست هر چه بیشتر ازهویت ملی می کوبند :" برخی از معلمان نسبت به فرهنگ ملی خود بی اعتنا بوده و پیروی از آداب و سنن ایرانی را نادرست دانسته و فراگیران را از تعلق به چنین فرهنگ هایی بیزار و ناامید می کنند."(3)باری،انبوهی از گره و نابسامانی های آموزش و پرورش،شرایطی را پدیدآورده که بزرگ ترین نهاد فرهنگی و فرهنگ ساز جامعه،سال هاست آماج بنیادی خود را فراموش کرده است. از این رو،شگفت انگیز نیست که در پاره ای پژوهش و نظر سنجی ها، در دست یابی به هدف های پایه ای،همچون پرورش هرچه بیشتر هویت ملی و یا آفرینش همگرایی ملی، آموزش و پرورش را،کارنامه ای پذیرفتنی، در دست نیست.(4) و این درست در روزگاری روی می دهد که با دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی جامعه ی کنونی ایران،روز به روز، هویت ملی بر جایگاه بالاتری می نشیند. به ویژه در میان قشر جوان،که متآسفانه، بیش وکم نیز با رویکردی احساسی وعاطفی،براین بخش از کیستی خویش، پای می فشارد.


و شاید هسته ی بنیادین سخن همین باشد که اگر سامانه ی آموزش و پرورش،آموزش برای زندگی و درپیوند با آن را پی می گیرد و همراه با جامعه گام بر می دارد،پس چگونه می تواندهویت ملی را به کس نشمرد؟آیا هنوز زمان آن فرانرسیده است که با آموزش بخردانه و شناسایی درست هسته های هویتی ایرانیان،از سویی جوان را از واکنش های احساسی بازداشت و از سوی دیگر، کارآمدی و به هنگامی سامانه ی آموزشی را نمایاند؟

1) ایران در جستجوی مدرنیته،گفت وگوی رامین جهانبگلو با اتابکی، ص 228
2)بررسی و ارزیابی عملکرد سیاست آموزشی و تربیتی وزارت آموزش و پرورش(طی سال های 85- 80)به سفارش مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام،انتشارات کمیل،تابستان 88،ص
36
3)همان،ص39
4)همان،ص 180

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از نظر و لطف شما متشكرم.