۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

روش آموزشی که ما به کار میبریم در کدام راستاست؟!

 روش آموزشی که ما به کار میبریم در کدام راستاست؟!
آموزش، تعلیم، بارآوردن، تربیت، پرورش، معلم، دانش آموز، مدرسه و چندین واژه دیگر را هر روز میشنویم و تکرار میکنیم و درباره آنها داد سخن سر میدهیم. به خیال خود آنها را تحلیل و تفسیر کرده و از نقش و جایگاه هر یک موعظه ها میکنیم. چنینی حقی را برای خود قائل شده ایم، چونکه سروکار هر روزمان با آنهاست و آنها را(به درستی) بخشی از زندگانیمان میدانیم.
هر معلمی بارها بحث در این باره را نظاره کرده و خود نیز گاهی یکی از طرفین گفتگو بوده است. وجود و بروز اختلاف در تفسیر واژه ها و نقش و جایگاه و وظایف آنها گاهی چنان شدت یافته، که به حاشیه های نامرتبطی نیز کشانیده شده است!
اینها نشان از وجود مسئله هایی است که برای معلم ایجاد شده ولی تا کنون بدون حل مانده اند. مسئله را باید حل کرد. اما ابتدا باید مفاهیم و تعاریف را بلد بود و اصول اولیه را شناخت تا بر پایه آنها و با استناد به آنها به حل مسئله پرداخت. بر این اساس لازم است اقدام به یادگیری این تعاریف کرده و حتی هر از چند گاهی مروری بر آنها داشته باشیم.
  
 آموزش: یکی از تعاریف آموزش، سپردن دانستنی ها به دیگران است. آموزش باید زمینه ساز ایجاد تغییرات گردد. این چنین آموزشی کارا بوده و بر توانایی فرد برای انجام برخی کارها می افزاید. از طرفی آموزشی که به کار می آید مبتنی بر دانستنی های مفید است. لذا برای آموزش کارا یعنی ایجاد تغییر و افزودن بر تواناییهای افراد، باید دانستنی های مفید را به آنان داد. در اینصورت میتوان به ایجاد زمینه برای کارامد کردن تواناییها امیدوار بود، و گرنه ممکن است آموزش هیچ تحولی در فراگیر ایجاد نکند.
با وجودی که از تلقین و تکرار به عنوان یکی از انواع روشهای آموزش نام میبرند، اما چون پدیدآورنده توانایی و خلاقیت نیست وحتی ممکن است باعث محدود کردن آنها نیز بشود، با تعریف آموزش فاصله ای بسیار داشته و نمیتوان آنرا در این تعریف گنجاند. چرا که آموزش درست آنست که زمینه ساز پرورش گردد.
پرورش: پرورش را شکوفا کردن و به کار آوردن تواناییهای درونی و استعدادهای ذاتی و طبیعی انسان تعریف کرده اند. از آنجایی که ریشه و اساس این شکوفایی، در خود پرورش یابنده است، پس کار معلم نه تعیین مسیر و درست کردن قالب برای شخصیت دانش آموز، بلکه فراهم کردن شرایط و بسترهای لازم برای این شکوفایی است. به تعبیری در کار پرورش، طبیعت و نیروی درونی فراگیران اصل است و تحمیل کردن بینشها و ایدئولوژیها و خواسته های دیگران(بار آوردن) مغایر با تعریف آن میباشد.
بار آوردن: ایجاد دگرگونی و تغییراتی که صاحبان قدرت میخواهند، بار آوردن گفته میشود. و دامنه صاحبان قدرت از معلم و پدر و مادر گرفته تا برنامه ریزان آموزش و پرورش و سیاستمداران حاکم و یا بزرگان مذهبی میتواند گسترده باشد.
در بار آوردن اصل بر ایجاد تغییراتی است که قبلاً از طرف معلمان، سیستم آموزش و پرورش، حاکمیت و یا دیگران هدفگذاری شده اند. لازمه چنین تغییراتی استفاده از اجبار و فشار است. و از آنجایی که قاعدتاً منجر به بروز ناسازگاری و جدال مابین سرشت انسانی و اهداف کانالیزه شده میگردد، نتایجی از قبیل تنفر، بیزاری، لجبازی، سرکشی و طغیان به بار می آورد.
پرورش، فراهم سازی زمینه برای نمایش تواناییهایی است که بر پایه فعالیت آزاد انسانی استوارند. در صورتیکه بار آوردن، بیشتر با دستور دادن، تحمیل کردن، شکل دادن، ایجاد عادات و لذا با محدود کردن فعالیت طبیعی و اطاعت بی چون و چرا همراه است.
ناگفته پیداست آموزشی که زمینه ساز "پرورش" است با آموزشی که در خدمت "بار آوردن" باشد، تفاوت اساسی دارد. پس لازم است ما معلمان گاهی از خود بپرسیم: "روش آموزشی که ما به کار میبریم در کدام راستاست؟!

۱ نظر:

از نظر و لطف شما متشكرم.